در فضایی سوت و کور تارکی نشسته و در فکر بدبختی های خود غرق شده ام. به اتفاقاتی که قرار است در آینده بیفتد همچون یک بدبخت واقعی خیره شده ام. 

 The moon song که از فیلم Her به یادم مانده را زمزمه میکنم. با پلک هایم دریای ایجاد شده در چشمانم را موج آلود میکنم. سونامی اشک به گونه هایم حمله میکند. البته جملات اخیر بس اغراق آمیز بود. چون روی هم رفته به زور دو قطره اشک ریختم.

دلم تنگ شده.




مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها